یک صفحه یک مطلب

مطالبی در صفحه ای شخصی

یک صفحه یک مطلب

مطالبی در صفحه ای شخصی

۱۸ مطلب با موضوع «زندگی» ثبت شده است

قرار نبود...

| پنجشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ب.ظ | ۱ نظر

قرار نبوده تا نم باران زد، دست پاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم.... 

 قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی!

 ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی...


هر چه فکر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم، 

این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟


قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، 

از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم، 

بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود.

 باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، 

دراز بکشد نی لبک بزند, با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود.

 یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.


قرار نبوده این ‌همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا،

 قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد، 

بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های قوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...


تا به حال بیل زده‌اید؟

 باغچه هرس کرده‌اید؟

 آلبالو و انار چیده‌اید؟

 کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟ آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست.... 


این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،‌ برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان,

 برای خیره شدن به جاریِ آب شاید، 

اما برای ساعت پشت ساعت، 

روز پشت روز،

 شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.!!!!!


قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال صبح خوانی کنند. 

آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.....


من فکر می‌کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان، 

بشود همه دار و ندار زندگی مان، 

همه دغدغه‌زنده بودن مان,

همه دغدغه‌ زنده بودن ....


قرار نبوده کنار هم بودن ، 

این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد......


قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم.....


قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم....

 قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد....


قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...

.... 

چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم،

 اما همین قدر می‌دانم که این قرار نبوده هایی که برخلافشان اتفاق افتاده،

 همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده...

آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم،

 از هیچ چیز راضی نیستیم، 

اما سر در نمی‌آوریم چرا!!

بهترین راه زندگی کردن چیست ؟

| پنجشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۳۳ ق.ظ | ۱ نظر
گاهی اوقات فکر می‌‌کنم مهم نیست …چی داشته باشیم یا چقدر، مهم این است که از همانی که داریم راضی باشیم ؟! آدم‌هایی را می‌شناسیم که خیلی چیزها دارند اما باز هم احساس خوشبختی نمی‌‌کنند ولی کسانی هم هستند که کم دارند ولی راضی‌اند شاید رضایت از زندگی همان خوشبختی است ، اگر این درست باشد، پس باید برای خوشبخت بودن یاد بگیریم که راضی باشیم»

زندگی مجموعه‌ای از لحظه‌هاست! چون پشت این لحظه، لحظه بعدی  و پشت اون لحظه بعدی و بعدی و …پس، اگر می‌خواهید  در کلیت بزرگ زندگی راضی باشید اول باید تمرین کنید تا در لحظه راضی باشید.

استادی که درس شادبودن می‌داد می‌گفت :
"اگه کسی تصمیم بگیرد فقط  در لحظه اکنون راضی باشد، بعد ، به لحظه بعدی که رسید، باز در لحظه اکنون راضی باشد و بعد به لحظه بعدی که رسید باز …..

او فقط برای راضی و شادبودن در یک لحظه تلاش کرده است، اما یک دفعه می‌بیند پنج سال است که راضی و خشنود است! اگه کسی از لحظه اکنونش ناراضی باشد، بعد، از لحظه بعد هم نا راضی باشد ، بعد… به خودش می‌اید و می‌بیند پنجاه سالش است و همه این پنجاه سال را نا راضی بوده است ! "

به همین دلیل دانشمندان ذهن به لحظه، اکنون می‌گویند: لحظه ابدی اکنون. این استاد می‌گفت:

شرط رضایت این است  که در لحظه ابدی اکنون راضی و شاد باشید!!
اصلا" مهم نیست در لحظه اکنون چی کار می‌کنید، فقط تصمیم بگیرید مراقبه کنید که از هر کاری که  در لحظه انجام میدهید احساس رضایت و شادی کنید. به این کار می‌گویند مراقبه لحظه ابدی اکنون. این کار، اتفاقا" بر خلاف تصور، کار خیلی راحتی نیست. دانشمندان معتقدند در هر عمل و کاری که انجام می‌شود  مقداری انرژی نهفته است و ما فقط در صورتی که روی ان کار مراقبه داشته باشیم می‌توانیم ان انرژی را دریافت کنیم.

برای مثال از صبح شروع می‌کنیم. از خواب که بیدار شدیم، دست و صورتمون را می‌شوییم و در همون حال به صد تا چیز فکر می‌کنیم، سپس صبحانه می‌خوریم در حالی که فکرمان هزار جای دیگر است غیر از صبحانه خوردن. بعد… در واقع هر کاری که انجام می‌دهیم به همه چیز فکر می‌کنیم غیر از همان کار. این باعث می‌شود انرژی پنهان کارها را دریافت که نکنیم، هیچ! کلی هم انرژی ذخیره شده‌مان را نیز بی‌جهت خرج کنیم!

زندگی در لحظه حال نیاز به تمرین زیادی دارد اما قطعا قابل دسترسی می باشد.

توصیه های فروید به دخترش

| چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۰۸ ب.ظ | ۰ نظر

🔺توصیه های فروید به دخترش


زمانی که فروید آنا  دختر 16 ساله خود را ترک می کرد تا وی استقلال زندگی پیدا کند، تنها 40 نکته به او گوشزد کرد و به گفته خود آنا با اجرای این 40 نکته وی توانست با ایجاد آرامش در خود، در سن 28 سالگی بزرگترین نظریه پرداز روانشناسی شخصیت زمان خود شود. این 40 نکته از این قرار است.


آنای عزیزم زندگی تو می‌تواند به زیبایی رویاهایت باشد.

فقط باید باور داشته باشی که می‌توانی کارهای ساده‌ای انجام بدی.

هر روز این 40 نکته را به کار بگیر و از زندگی خود لذت ببر.


🔹سلامتی: 


1- آب فراوان بنوش.

2- مثل یک پادشاه صبحانه، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخور.

3- بیشتر از سبزیجات استفاده کن.

4- بااین 3 تا E زندگی کن:

Energy (انرژی)

Enthusiasm (شور و اشتیاق)

Empathy (دلسوزی و همدلی)

5- از ورزش کمک بگیر.

6- بیشتر بازی کن.

7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوان؛

8- روزانه 10 دقیقه سکوت کن و به تفکر بپرداز.

9- 7 ساعت بخواب.

10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کن و در حین پیاده‌روی، لبخند بزن.


🔸شخصیت: 


11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکن: تو نمی‌دانی که بین آنها چه می‌گذرد.

12- افکار منفی نداشته باش، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کن.

13- بیش از حد توان خود کاری انجام نده.

14- خیلی خود را جدی نگیر.

15- انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکن.

16- وقتی بیدار هستی بیشتر خیال‌پردازی کن.

17- حسادت یعنی اتلاف وقت، تو هر چه را که باید داشته باشی، داری.

18- گذشته را فراموش کن.. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیار. این کار آرامش زمان حال تو را از بین می‌برد.

19- زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشی. نسبت به دیگران تنفر نداشته باش.

20- با گذشته خود رفیق باش تا زمان حال خود را خراب نکنی.

21- هیچ کس مسئول خوشحال کردن تو نیست، مگر خود تو.

22- بدان که زندگی مدرسه‌ای است که باید در آن چیزهایی بیاموزی. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.

23- بیشتر بخند و لبخند بزن.

24- مجبور نیستی که در هر بحثی برنده شوی. زمانی هم مخالفت وجود دارد.


🔹جامعه:


25- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزن.

26- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخش.

27- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخش.

28- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذران.

29- سعی کن حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنی.

30- اینکه دیگران راجع به تو چه فکری می‌کنند، به تو مربوط نیست.

31- زمان بیماری شغل تو به کمک تو نمی‌آید، بلکه دوستان تو به تو مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باش.


🔸زندگی: 


32- کارهای مثبت انجام بده.

33- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجوی.

34- عشق درمان‌گر هر چیزی است.

35- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.

36- مهم نیست که چه احساسی داری، باید به پا خیزی، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنی.

37- مطمئن باش که بهترین هم می‌آید.

38- همین که صبح از خواب بیدار می‌شوی، وباید از خدای خود شاکر باشی.

39- بخش عمده درون تو شاد است، بنابراین خوشحال باش. 

آخرین اما نه کم‌اهمیت‌ترین: 

40- کمک کن تا پیامهای مثبت همیشه در جهان جاری باشد و بازتاب آنرا در زندگیت ببین.

رنج ها و آسیب های عاطفی

| سه شنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۱۸ ب.ظ | ۰ نظر

از اول شروع میکنم. فرض کنید ما یک باره یک شوک عاطفی بهمون وارد میشه.

عاشق کسی شدیم و طرف به راحتی ما رو نادیده میگیره و میره ازدواج میکنه.
ازدواج کردیم و یک روز متوجه میشیم همسرمون داره بهمون خیانت میکنه.
یک روز باخبر میشیم که دوست صمیمی ما زیرآبمون رو جلوی رئیس،
استاد یا دوست دیگه ای زده که باعث ناراحتی ما میشه.
متوجه میشیم عزیزترین هامون ما رو دور زدن توی زندگی.
و...
خیلی موارد دیگه هم میشه به این لیست اضافه کرد.
اما به هر حال موضوع یکی هست، ما دچار آسیب عاطفی شدیم. 
بعدش چه اتفاقی برامون میفته؟
احساس بی کسی میکنیم، درمانده میشیم، بدبین میشیم...
مواجهه با فقدان های زندگی سخته، مخصوصا فقدان های عاطفی.
وقتی چنین آسیب هایی برامون رخ میده، اول خودمون و بعد بقیه رو مقصر میبینیم.
 دچار خشم میشیم، نفرت و سرگردانی و تنهایی رو تجربه میکنیم.
واقعیت اینه که رنج توی زندگی اجتناب ناپذیر هست. 
حتی میگن که رنج میتونه هدیه باشه، 
چون به ما کمک میکنه که رشد کنیم.
 برای رشد باید چکار کنیم؟

اول به خودمون مثل هر آدم دیگه ای اجازه ی سوگواری بدیم.
گریه کنیم. بدخلقی کنیم و جلوی این احساسات بد رو نگیریم.
این احساسات بعد مدتی می گذرن و کمرنگ تر میشن.
اصطلاحا میگن که با رنج و درد یکی بشیم.
بعد کم کم با رنج میتونیم خداحافظی کنیم و ازش عبور کنیم.

+ بدترین کار توی این دوران اینکه که دنبال جانشین باشیم.
وقتی شکست عشقی خوردیم، سریع بریم با کسی دیگه ازدواج کنیم.
وقتی خیانت دیدیم، ما هم خیانت کنیم و ....

یک مطلب مهم!

گاهی ما هیچ تلاشی برای برون رفت ازین حالت درد و رنج نمیکنیم. 
گاهی دوست داریم همینجوری بمونیم و به زمین و زمان بدبین باشیم
و فحش بدیم و از همه طلبکار باشیم و ... یعنی عبور نمیکنیم! چرا؟

چون ما داریم ازین رنج توجه میگیریم. به رنجمون داریم افتخار میکنیم.
زخمهامون رو به بقیه نشون میدیم و اونها خیلی مراعات ما رو میکنن!
خیلی هوامونو دارن. جلومون هر حرفی رو نمیزنن، هر کاری نمیکنن!
ما داریم از حمل کردن رنج هامون لذت میبریم. چرا باید حلش کنیم؟!
اینکه بقیه حواسشون به ما هست خیلی خوبه خب! نه؟!

اما چند سال دیگه هم که به خودمون نگاه میکنیم، 
میبینیم اقلا توی اون زمینه ما هنوز همون جای قبلی هستیم.
این رنج و درد برای ما نتیجه ای نداشته.
ما میتونستیم رنجمون رو جراحی کنیم و بزاریم کنار، 
منتها ترجیح دادیم به جای حل مشکل که درد و خونریزی و ... داره،
با مسکن خودمون رو آروم کنیم...


منبع

آیا ازدواج معجزه می کند !؟

| يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۱۶ ب.ظ | ۱ نظر

همه ی ما آدم های مجرد، تنهایی و بی کسی رو حس کردیم.

مخصوصا وقتی که به خاطر کار؛ تحصیل  و.... دور از خانوادمون زندگی کنیم.

من خودم از 18 سالگی تنها زندگی کردم. و تو دانشکده ای درس خوندم که کم از پادگان های آموزشی ارتش نداشت.

به معنای واقعی کلمه سخت بود.

خب طبیعیه که اینجور موقع ها دست تنها بودن به آدم خیلی فشار میاره.

گاهی آدم واقعا دلش میخواد که کسی باشه و ازمون حمایت عاطفی یا روانی بکنه، واقعیت اینه که اغلب هم کسی نیست که حتی حالمون رو بپرسه. اطرافیانمون هم در بهترین حالت آدم هایی شبیه ما هستن!

چقدر اینجور موقع ها آدم دلش می خواد کسی باشه که حال بد ما رو تبدیل به حال خوب بکنه. بهمون انگیزه بده، و همه ی چیزهای خوبی که ما برای جلو رفتن توی زندگی بهش احتیاج داریم. 

حالا این رو بزارید کنار این که توی اون سن به دلایل روحی و جسمی بیشترین تمایل به ازدواج توی آدم ها وجود داره. 

اقلا از مثلث 3 ضلع یک رابطه ی عاطفی؛(هیجان- تعهد- وفاداری) بعد هیجانش پر رنگ تره.

بنابراین فکر میکنیم در دسترس ترین گزینه برای اینکه همه ی این کمبود ها رو برامون جبران کنه همسرمونه.و اینکه ازدواج حلال مشکلاته!

و خب دامنه ی خیال هم که انتها نداره! کلی در مورد اینکه چه آدم با فهم و کمالات و مهربونی میتونه همسرمون باشه و چقدر می تونه حضورش زندگی ما رو متحول کنه، خیال پردازی می کنیم.

اما

واقعیت اینه که این اتفاق در عمل نمی افته، ممکنه اوایل توی رویاهامون سیر کنیم، اما بعد هر رویایی بیداری و زندگی واقعیه؛  و ما می مونیم و دنیایی سرخوردگی.

روانکاو ها میگن که تغییر حال خوب به حال بد؛ یک انگیزش درونی و خودخواسته ی قوی میخواد و این خیلی خودخواهانه و غیر منطقی هست که ما فکر کنیم بقیه موظفن بهای رشذ و پیشرفت ما رو توی زندگی بپردازن، مثلا همسر ما موظفه که حال بد ما رو خوب کنه!

کارکرد ازدواج این نیست که حال ما رو خوب کنه. معجزه ای در کار نیست. و البته قرار نیست که همه ی اوقات ما وقتی ازدواج کردیم، خوب و خوش و پر هیجان و عاشقانه و ... باشه. من منکر فواید ازدواج نیستم. منتها کارکردهاش اونقدری که ما فکر میکنیم نیست. همسر ما هم یک آدمیه مثل ما با همه ی ترس ها و ضعف ها و مشکلات یک آدم معمولی مثل خود ما.

+ خوبه که خودمون کاری برای خودمون و حالمون انجام بدیم، خودمون با ترس ها و مشکلاتمون مواجه بشیم و منتظر معجزه ای به نام "ازدواج" نباشیم!



برگرفته شده از maryami290.blog.ir

زندگی یعنی چه ؟

| پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۲۸ ب.ظ | ۰ نظر

زندگی یک فرصت هست، فرصت برای اینکه خودمون رو بشناسیم و از توانایی هامون استفاده کنیم، فرصتی که متعلق به ماست نه هیچکس دیگه، باید از لحظاتش لذت ببریم حتی وقتی که درد می کشیم چون حتی این درد کشیدن قسمتی از زندگی ماست...

زندگی را سخت نگیریم تا برما سخت نگذرد

| دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۹ ب.ظ | ۰ نظر

سلام 

نداشته هایمان را ردیف می کنیم . غصه اش را می خوریم . قهر می کنیم تلخ میشویم . گاهی غبطه می خوریم . وگاهی داشته های دیگران را ارزو می کنیم .

ومدام در جستجوی ارامشیم جستجویی که ارامش ذاتی را ازوجودمان می گیرد کارمان  را به دعوا می کشاند حتی . بعضی وقتها حس زنانگی مان اجازه میدهد کمی حسود باشیم واین یعنی هرگز نیاساییم . 

درس میخوانیم تا درجه ای که دیگر مغزمان کشش اش را از دست بدهد در تکاپوی شاغل شدن هستیم وحسرت به دل می مانیم گاهی . 

ایده ال هایمان رهایمان نمی کنند همان ارمانهایی که بالای ذهنمان مجسمند وهرروز می بینیمشان . وهی سرکوفتش را به خودمان میزنیم . 

نتیجه :نداشته هایمان حکمت خدا هستند وداشته هایمان نعمتهای او  . غصه خوردن مارا تحلیل می برد ومارا به یک ادم نق نقو مبدل میکند  قهر کزدن دلمان را لکه می اندازد هر چند گاهی مواقع لازم است تلخ که بشویم بد مزه میشویم وهضممان برای طرف مقابل اسان نیست داشته های دیگران را ارزو می کنیم هر چند که انها هم با ان داشته ها خوشبخت نیستند ومدام لنگ میزنند .

شخصا تجربه کرده ام 

روی زمین سفره پهن می کنم چون هنوز پولم نرسیده میز غذا خوری بخرم ولی در عوض سقف بالای خانه مال خودمان است و بغل بغل ارامش از سقفش اویزان است . شاید هرروز برنج اعلا دم نمی کنم ولی رنگ وبوی زندگی ام خوشبو وزیباست زیباتر از رنگ برنج زعفرانی قد کشیده 

لپ تاپم  را هرروز می گذارم روی پاهایم وتکیه میدهم به بالشت وگرمای بخاری را احساس می کنم ومی نویسم برگهای زندگی ام . بعضی وقتها با اقای شوهر سر بعضی مسایل اختلاف سلیقه دارم ولی به عنوان یک تفکر جدا قبولش دارم . شبها که هوا سرد میشود ودلم میخواهد کاش ماشین داشتم تا میتوانستم بی درد سر تر خرید کنم  . خنده ی کودکم در اغوش بابایش مرا حسرت به دل نمی گذارد وبلند می گویم توی دلم خدا کریم است 

باور کنید شایدنداشته هایم را ردیف کنم کسی رد شود وخنده اش بگیرد ولی من ترجیح میدهم اگر مبلی نیست که بر روی ان لم دهیم ولی اغوش گرمی هست که در ان احساس امنیت کنیم اگر  خیلی چیزهای دیگری نیست تن سالم اقای شوهر هست مهربانی اش که هست تا پولی اضافه به حسابش میریزند فورا در اختیارم می گذارد تا برای خودم چیزی بخرم  این مهربانی های کوچک وخرد روحم را بلند می کند وطعم واقعی ارامش را به من می چشاند 

وقتی می نشیند ومی گوید نیلا این حقوق را برای قندک دوچرخه بخریم  وبا جواب منفی من مواجه میشود وسرش را زیر می اندازد و هیچ نمی گوید ومی داند که چه می گویم . می دانم که دلش می خواهد برای قندکش سنگ تمام بگذارد واین حس مسولیتش مرا امیدوار می کند وراحتم می کند 

زندگی را سخت نگیریم تا برما سخت نگذرد 


کتاب عشقهر کس با توجه به آموخته هایی که از زندگی خود کسب کرده است تجربه های مهمی در زندگی خود به جای می‌گذارد. گاهی اوقات فشار های مکرر زندگی با توجه به شرایط برای شما قابل درک نیست و یک تجربه بسیار خوب در زندگی‌تان می‌شود.

در اینجا ۴۴ چیزی که من در مورد زندگی، جهان و ساکنان آن بر روی زمین کشف کرده ام، را بیان می‌کنم.

۱٫ شما می‌توانید افراد دیگر را تغییر دهید و امتحان آن جسورانه است.

۲٫ سوزاندن کالری بیشتر، نسبت به خودداری از مصرف آن صد بار مشکل تر است.

۳٫ هیچ وقت پشت سر کسی با کسی که نمی‌شناسید، حرف نزنید.

۴٫ ارزان ترین و گران قیمت ترین مدل ها معمولا هر دو انتخاب مناسبی نیستند.

۵٫ تا زمانی که ما به بچه ها چیزی آموزش نداده ایم، آنها موجودات صادقی هستند.